جدول جو
جدول جو

معنی پی پسکه - جستجوی لغت در جدول جو

پی پسکه
چای قندپهلو، دیشلمه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی خسته
تصویر پی خسته
پای خست، پایمال شده، لگدکوب شده، خسته، درمانده، ناتوان، عاجز، برای مثال دل خسته و محرومم و پی خسته و گمراه / گریان به سپیده دم و نالان به سحرگاه (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی سکه
تصویر بی سکه
بی قدر، بی اعتبار، بی رونق
فرهنگ فارسی عمید
(پَ پَ سَ)
قهقرا. عقب.
- پس پسکی رفتن، پس پایگی رفتن. پس پا شدن. سپسایگی رفتن. (منتهی الارب در لغت نکص). نکص. نکوص. منکص
لغت نامه دهخدا
(سِکْ کَ / کِ)
مرکّب از: بی + سکه، که سکه ندارد. زر و سیم بی نقش. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، زر و سیم بی نگار. غیرمضروب:
که بی سکه ای را چه یارا بود
که هم سکۀ نام دارا بود؟
نظامی.
، حماقت و گولی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خوار بی ارج زر و سیمی که بر روی آن نقشی حک نکرده باشند، بی قدر بی اعتبار بی شا ن و شوکت (شخص)، بی طراوت بی نمود (شی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی سکه
تصویر بی سکه
((سِ کِّ))
زر و سیمی که بر آن چیزی نقش نشده باشد، کنایه از بی اعتبار، بی قدر
فرهنگ فارسی معین
بسیار پیر، پیر بد قیافه و بد طینت
فرهنگ گویش مازندرانی
چای تلخ، چای تلخ
فرهنگ گویش مازندرانی